اگر پدر زنده است خداوند سایه ان را حفظ کند و اگر به رحمت ایزدی رفته خدایش بیامرزد
وقتی ریک هویت در دهم ژانویه ۱۹۶۲در زایمانی سخت به دنیا آمد پزشکان متوجه شدند که به خاطر پیچیده شدن بند ناف به دور گردن و نرسیدن اکسیژن به مغز این پسر، او دچار فلج مغزی شده است. همان موقع دکترها به پدر او گفتند که بهتر است به فکر یک مؤسسه نگهداری از معلولان باشد چون این بچه چیزی بیشتر از یک «گیاه» برای آنها نیست چون قادر به حرف زدن و راه رفتن نخواهد بود.
مجله مهر: دیک هویت اما وقتی دید در داخل اتاق بیمارستان چشمهای پسرش دنبالش میکند امید در دلش زنده شد و فهمید که روزی میتواند با او ارتباط برقرار کند. او ریک را به خانه برد و تا سالها او را هر هفته برای مداوا پیش پزشکی برد که با او مانند یک بچه معمولی رفتار میکرد. جودی، مادر ریک هم سالها هر روز ساعتها وقت صرف کرد تا با استفاده از کارتهایی که روی آنها حروف الفبا نوشته شده بود به او خواندن و نوشتن را یاد دهد.